به نام بخشنده دادگر |
شعری از بهلول حبیبی زنجانی |
ای مفردِ مذکرِ غائب، فدای تو | ناقابل است، جان حقیرم برای تو |
ای پاک و ای زلال و ای آئینهی کمال | بارانی است، ابرِ دلم در هوای تو |
خالِ لبت، همان، حجرالاسود من است | خیزد حرم اگر تو بیایی، به پای تو |
خورشید بر تجلّیِ تو غبطه میخورد | مبهوت مانده عالمی از اِنجلای تو |
حاتم بُود مرید غلامان درگهت | عیسی دوباره زنده شود از عطای تو |
عطر بهشت شمّهای از بوی مقدمت | نور خدا تلاءلویی از اعتلای تو |
ذکرم همیشه، مطلعِ شعرم شده، بیا | ای مفردِ مذکرِ غایب فدای تو |
اللهم انی اسئلک التوبة قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب
میگویند طلاها را دریابید، تا زندگیتان رونق یابد!
ماندهام از جهل قاروننماهای زمانه
که روزی به طلب دینارها برای عوض نان، به عزّت نفس خود خنجر میزنند!
روزی برای عوض زندگیشان، خون عزیزترین پاکان عالم را میریزند!
ادامه مطلباللهم انی اسئلک التوبة قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب
۱ - خداشناسی
فرمان خدا، قضای حتمی و حکمت، و خشنودی او، مایهی امنیت و رحمت است؛ از روی علم، حکم میکند و با حلم و بردباری، میبخشاید.
خدایا، سپاس تو راست؛ بر آنچه میگیری یا عطا میفرمایی، و شفا میدهی یا مبتلا میسازی. سپاسی که تو را رضایتبخشترین، محبوبترین و ممتازترین باشد. سپاسی که آفریدگانت را سرشار سازد، و تا آنجایی که تو بخواهی، تداوم یابد. سپاسی که از تو پوشیده نباشد و از رسیدن به پیشگاهت باز نماند. سپاسی که شمارش آن پایان نپذیرد و تداوم آن، از بین نرود.
ادامه مطلباللهم انی اسئلک التوبة قبل الموت و الراحة عند الموت و المغفرة بعد الموت و العفو عند الحساب
یعنی حسرت عالم بقاء
و لگدشدن زیر ضربههای عالم فناء
حسرت!
حسرت مکاسب مزرعهای بدون محصول
و خسران برداشت داشتههای نداشته!
ادامه مطلببه نام بخشنده دادگر
شعری از محمد مهدی سیّار
شده آسمان خيمهی غم
زمين و زمان، غرق ماتم
دوباره افق، رنگ خون است
سلام ای هلال محرم
دوباره محرم رسيد و
حسينيه شد، سينههامان
دل اهل دل، سينهزن شد
نفسهايمان مرثيهخوان
ادامه مطلببه نام بخشنده دادگر
شعری از محمّد فردوسی
آقای من، تنها در این دور و زمانه
بار فراقت میکشم، بر روی شانه
کاری ز دستم بر نمیآید، ببخشید
جز اینکه صبح جمعه میگیرم، بهانه
آقا اجازه میدهی، تا که بگویم
حرف دل خود را، به شکل عامیانه
ادامه مطلببه نام بخشنده دادگر
شعری از فیاض هوشیار پارسیان
در ازدحام حرم، هر كسی به تنهايی
گرفته دست دعا را، به سوی آنجايی
كه جلوه كرده در آن، جلوهای مسيحايی
همان حريم قشنگی، كه هست رويايی
خلاصه گشته در آن، انتهای زيبايی
پر از شميم بهشت است، ازدحام حرم
نشستهاند ملائک، به روی بام حرم
گرفته است پر و بالشان، به دام حرم
نه اينكه دام تو گستردهای به نام حرم
كه صيد عزم تو كرده، به شور شيدايی
من از سجيهات، آموختم مسلمانی
تويی كه عالم دينی و نطق قرآنی
به من نگاه میكنی؟! نگاه یک آنی
شبيه آن نگهی، كه به سنگ سلمانی
نمودی و همه ديدند چون مسيحايی
ادامه مطلببه نام بخشنده دادگر
شعری از مهدی زارعی
گل کرد رد پای کسی، که به یمن او
با یک گل شکفتهی زمستان، بهار شد
مردی رسید، با سبد نور از بهشت
نوری که شهد و شربت و سیب و انار شد
پس بر تن کویر و در انبوه تشنهگان
شهدی چکاند و خاک کویر، آبشار شد
ادامه مطلببه نام بخشنده دادگر
شعری از یوسف رحیمی
دلگیرم از زمانه، بیا مهربان من
بر لب رسیده از غم ایّام جان من
دنیا مرا به بند اسارت کشیده است
رنگ قفس شده، همهی آسمان من
عمرم به سر شد و نشدم، آنچه خواستی
باران شرم، میچکد از دیدگان من
ادامه مطلب
درباره این سایت